پســـــــــــــرا گوش کنیــــــــــــد...
پسری که خیلی دوست دختر داشت بالاخره
عاشق شد و ازدواج کرد.
بعد خـــــــــدا بهش یه دختر داد.
یه روز بهش گفتم که : یادته چه جوری
اشک دخترها رو در میاوردی؟!
حالا خودت هم دختر داری!نظرت چیه؟!
تحمل اشکش رو داری؟!
بهم گفت : فقط میتونم بگم پشیمونم
و امیدوارم همه ی اونایی که دلشون
رو شکستــــم منو ببخشــــن!هیچ پدری
طاقت دیدن اشکای دخترشو نداره!
پدرهای آینده!
به دختردار شدنتون خوب فکرکنید!
زمیـــــــــــــــن
گــــــــــــــــرده!!!!
نظرات شما عزیزان: